خری آمد به سوی مادر خویش که ای مادر مرا رنجم مده بیش
برو امشب برایم خواستگاری اگر تو کره ات را دوست داری
خر مادر بگفت ای کره خر جان تو را من دوست دارم بیشتر از جان
برو بنگر همه خرهای خوشگل یکی را برگزین این نیست مشکل
خرک با شادمانی جفتکی زد کمی عر عر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر . به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من به زیبایی نباشد مثل آن خرخر
مادر بگفت پالون به تن کن بزرگان محل را تو خبر کن
همه خرها شدند جمع در طویله همانطوری که رسم است درقبیله
خران از شوقشان عر عر نمودند زیونجه کامشان شیرین نمودند
خری آنگاه سخن اینگونه بگشود وصال این دو خر اینگونه بنمود
تو ای دوشیزه خانم سم طلایی به عقد دائم این خر در آیی
میان خرها یک خر ندا داد عروس رفته بچینه یونجه در باغ
چنان شور و هیائویی به پا شد که خر داماد یهو لنگ در هوا شد
به امید خوشی این دو خر در زندگانی بنه نظر در این نظر دانی
سلام با تشکر از زحماتتون اگر فرصت داشتید یک سری به این ادرس بزنید مطالبش بسیار جالبwww.alcoran.blogsky.com